مادری تعریف می کرد، لحظه ای که پسرش به دنیا آمده را به خاطر میآورد. درست پنج ثانیه از تولد او گذشته بود , بچه هنوز نفس نمی کشیده است. او وحشت زده بوده است. اما پرستار که با کف دست به پشت بچه می زد گفت «این بچه از اون کله شق هاست!». وضعیت بحرانی بوده و نوزاد بازهم پاسخی نمی داده است. اما لحظهای بعد سرانجام بچه به گریه می افتد، با یک صدای تیز. همه به آرامش می رسند. این آرامش برای مادرش غیرقابل وصف بوده است.
این مادر تعریف کرده است که پس از آن همیشه در شگفت بوده که آیا فرزندش واقعا کلهشق است؟ تا زمانی که بچه را از بیمارستان به خانه می آورند و او باز هم به حرف پرستار فکر میکرده و نتیجه گرفته که این حرف ها کاملا مضحک و مسخره است! تصور کنید یک نفر برچسبی به موجودی بزند که کمتر از یک دقیقه از سنش گذشته است و او را کله شق بخواند!
مادر می گوید سال ها از آن زمان گذشته اما هر وقت که علی رغم ناز و نوازش ها به فرزندش، او گریه می کند، لجبازی دارد، غذا نمی خورد، از خوابیدن طفره می رود، هنگام سوار شدن به ماشین مهدکودک اذیت می کند یا اینکه گرمکنش را در روزهای سرد نمی پوشد، این فکر از سرش می گذرد که پرستار حق داشته و بچه واقعا کله شق است.
برچسب زدن ممنوع
در نظر داشته باشید که اگر شما از همان کودکی به فرزندان برچسب با استعداد، با هوش یا کندذهن بزنید، خواه ناخواه این تصور شما به بچه نیز القا میشود. یا اینکه اگر کودکی را شرور و بدجنس بدانید این فرصت برایش فراهم می شود که نشان دهد میتواند تا چه حد بدجنس و شرور باشد؛ در هر زمانی این شیطنت و شرارت را به رخ شما بکشاند و شما هم مدام بگویید که درست فکر کرده اید!
شاید در اطرافمان مادر و پدرهای زیادی را دیده باشیم که مدام تلقینات ذهنی خود را به بچه هایشان منتقل می کنند. مثل همین کله شقی و لجاجت، شرارت و شیطنت یا کندذهنی و چیزهای دیگر. در مقابلش هم پدر و مادرهای دیگری هستند که به فرزندانشان تلقین میکنند که آنها بسیار با استعدادتر از بقیه هستند. یا اینکه خیلی خوش شانساند. داستان زندگی ادیسون را که از یاد نبرده اید؟ او را از مدرسه به دلیل کم استعدادی بیرون کردند. در حالیکه مادرش به او القا کرد که به دلیل استعداد زیاد به او گفته اند جایش در مدرسه نیست. در ادامه نیز شاهد اختراعات او بودیم.
برخی از این صحبت ها که مانع از رشد استعدادها و شکوفایی بچه ها می شود شامل : «بچه بزرگ مرتب برایم دردسر درست می کند»، «کوچیکه همونی است که دلم می خواهد»، «این بچه مدام منو اذیت می کنه و مانع از کارهای روزانم می شه»، « بچه من هم خیلی کله شق و لجبازه و نمی دونم از کی به ارث برده»! «دختر/پسر من قلدر به دنیا اومده»، «بچه من ساده لوحه، همه می تونن گولش بزنن»، «دخترم تو خونه مشاور ما است خیلی تیزه برای هر چیزی جوابی داره»، «پسر من خیلی بدغذا و مشکل پسنده، دیگه نمیدونم چی بهش بدم»، «پسر من خیلی مخربه دستش به هرچی بخوره اونو داغونش می کنه».
برچسب زدن ها از یک کار عادی و بی ضرر شروع می شود اما بچه ها خود را با این برچسب ها وفق می دهند و بد به حال روزی که این برچسب ها منفی باشد و در شخصیت بچه ها قرار بگیرد. درست همان می شود که بزرگترها انتظارش را داشتند.
برچسب مثبت هم چارچوب دارد
شاید برخی والدین با خواندن این مطلب تصور کنند که بهتر است برچسب های مثبت به فرزندشان بزنند. درحالیکه این هم اشتباه است. والدینی که مدام به بچه شان می گویند او با استعداد است و همیشه شاگرد اول می شود، سطح توقعشان مدام بالا می رود و نمیتوانندکوچکترین اشتباهی از بچه را تحمل کنند. حتی خود بچه نیز مدام خود را سرزنش می کند و از خود متوقع می شود.
به بچه ای که گاهی اتاقش نامرتب می شود نباید انگ تنبلی زد. چرا که بر احساس او اثر میگذارد. والدین نباید انتظار داشته باشند که بچه ها الگوهای کوچک شده خودشان باشند و بخواهند خلا وجودی خود را با بچه ها پر کنند. خیلی از والدین حتی نسبت به این برچسب ها احساس ناراحتی و پشیمانی هم میکنند؛ اما مدام کار خود را تکرار می کنند. چرا که این رفتار ناشی از کمبودهای درونی خودشان است؛ شاید در کودکی والدینشان به همین شیوه به آنها برچسب زده و مدام سرزنششان کرده اند.
بنابراین برچسب زدن چه مثبت و چه منفی برای حس خود ارزشمندی بچه ها اثرات منفی دارد. فکر کنید بچه ای هستید که مدام به شما بگویند تنبل، بی توجه، بی نظم، قدرنشناس، بدغذا و یا برعکس آن بگویند باهوش، بی نقص، بی عیب، زیبا و ...که همه اینها بر نحوه تعامل شما با دوستان و اطرافیان و خواهر ـ برادرها و همکلاس هایتان اثرگذار است و عزت نفس شما را نشانه می رود.
کودکی مهمترین دوران در ایجاد شخصیت قدرتمند و عزت نفس در انسان است نباید با تاثیرات این انگ ها آن را دچار پیامدهای نامطلوب در آینده است. حال اگر شما پدر و مادری هستید که می خواهید این رفتار را ترک کنید چند نکته را در نظر داشته باشید:
1-کودکی خود را به یاد بیاورید
به تمامی برچسب های مثبت و منفی کودکی خودتان که از سوی اطرافیان و به ویژه والدین می خوردید، فکر کنید. چه احساسی در آن زمان به شما دست می داد؟ چقدر رفتار امروزتان به گذشته وابسته است؟ نسبت به تاثیرات منفی این آگاهی فکر کنید و انگیزه خود را از تغییر رفتار بالا ببرید.
2-علت هر چیز را از فرزندتان بپرسید
گفت وگوی سازنده در روابط سلامت بین پدر و مادر و فرزندان اثرگذار است. اگر بچه ها کاری میکنند که شما را ناراحت کرده و باعث سرزنش آنها میشود، بهتر است دلیل آن را از آنها بپرسید و با راهنمایی مشکل را حل کنید تا مانع از تکرار رفتار منفی شود. همچنین در ادامه به فرزندتان بگویید که چرا رها کردن لباسها در اطراف خانه بی نظمی است یا اینکه چرا نمره خوب گرفتن حائز اهمیت است.
3-بر رفتار کودکتان تمرکز کنید
سعی کنید بر رفتار بچه دقت و تمرکز کنید نه اینکه او را با آن رفتار خاص توصیف کنید. مثلا اگر بچه شما لباس هایش را در خانه رها می کند، به او بگویید که این کارش بی نظمی است؛ نه اینکه او را مدام تنبل و بی نظم خطاب کنید. یا در مقابل بچه شما در امتحان نمره خوبی گرفته به جای اینکه او را با استعداد خطاب کنید به او بگویید که به او افتخار میکنید.
4-درصورت انگ زدن به بچه ها، عذرخواهی کنید
اگر به فرزندتان صفتی دادید، حتما از او عذرخواهی کنید این امر نه تنها عاقب بدی ندارد بلکه هزاران بار نتیجه اش از برچسب زدن بهتر است.